به نقل از «فارس»

ماموریتی که به شهادت ختم شد/ مادران و همسران شهدا، اسوه صبر و پایداری

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۸۵۳۴۳

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، آن روز که دشمن امنیت و استقلال وطن را به یغما برده بود و جنگ عرصه‌ شکوفایی و پیشرفت را بر همگان تنگ کرده بود، بزرگ مردانی از تبار عاشورا با اقتدا به علمدار دشت نینوا پرچم دفاع از کیان ایران‌زمین را برافراشتند. 

آنان با تاسی به راه سرخ حضرت سیدالشهدا (ع) با شجاعت و شهامت در برابر اهریمن ایستادند و حماسه‌های فراوانی را رقم زدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امروز به برکت فداکاری و جان‌فشانی آنان، ارمغان‌های ارزشمندی در اختیار ماست که باید آن را حفظ نمود و ارزش آن را بیش‌ازپیش به نسل‌های بعد یادآور شد. بی‌شک، به منصه گذاشتن این ایثار و جهاد مرهون تلاش مادرانیست که با الگو گیری از زندگی بانوان وارسته، به تربیت چنین فرزندانی همت گمارده‌اند و همسرانی که حامی و مشوق شوهران خویش در مسیر دفاع از دین بوده‌ و صحنه‌های زیبایی از یاری و همراهی با مجاهدان راه حق را خلق نموده‌اند.

در تقویم ما روز وفات حضرت ام‌البنین -مادر گرامی حضرت ابالفضل (ع)- برای تجلیل از مقام این بانوان ایثارگر در نظر گرفته شده است.

 سلام بر مادرانی که لاله‌ها را در دامان خویش این‌چنین زیبا پروردند و به کمال عشق رساندند و بعضی نیز در انتظار نشانه‌ای از آنان، چشم از این دنیا فرو بستند، درود بر بانوانی که همسران خود را راهی میدان نبرد نموده و داغ شهادت را بر قلب لاله رنگ خود ابدی کردند تا مبادا حرف پیر خمین بر زمین بماند.

 خبرنگار فارس به مناسبت سالروز تکریم مادران و همسران شهدا، با خانم مهین صفایی-همسر شهید فریبرز بهروزی-  دیدار و گفت و گو نموده که شرح آن را ادامه می خوانید.

شهید فریبرز بهروزی در فروردین ماه سال۱۳۴۹ در روستای آرجویه از توابع بخش سیمکان شهرستان جهرم متولد شد. او مقطع تحصیلی ابتدایی را در مدرسه سلمان فارسی زادگاهش سپری نمود و دوران  راهنمایی را در مدرسه عمار گذراند. ۱۴ ساله بود که عضو بسیج شد و دوره آموزشی یک ماهه اعزام به جبهه را در دی ماه سال۶۳ در پادگان شهید به پایان رساند.

شهید بهروزی در اردیبهشت سال۶۷ با پیشنهاد مرحوم شعبانعلی دودمان که آن سال ها مسئول گردان ادوات تیپ ۳۳ المهدی عج بود، عضو سپاه پاسداران شد.من و شهید خویشاوند بودیم‌ و در تیرماه سال۶۸ ازدواج نمودیم. تیپ المهدی ابتدا در اهواز بود و سپس به جهرم منتقل شد. شهید یک هفته به آنجا می رفت  و یک هفته در منزل بود.

تولد فرزندان

تقریبا یک سال از ازدواجمان گذشته بود که صاحب یک فرزند پسر شدیم. او گفته بود اگر فرزندمان پسر بود، نامش را ابوالفضل و اگر دختر بود نامش را مریم می گذاریم و حالا نام نوه ام را مریم گذاشته ایم.

وقتی پسر اولمان دنیا آمد، چند روزی بود که از اهواز به خانه آمده بود. وقتی ابوالفضل متولد شد، پدرش خیلی خوشحال بود. گل و شیرینی گرفته و برایم به بیمارستان آورد. چون سیمکان بیمارستان نداشت، ابوالفضل در فیروزآباد  به دنیا آمد. همسرم سفارش کرده بود وقتی فرزند دوممان می خواهد دنیا بیاید، از طریق دوستانش که به مرخصی می آیند او را‌مطلع کنم. تلفن نبود و من هم از طریق یکی از همسایه ها او را خبر کردم تا به خانه بیاید. فرزند دوممان هم پسر بود و نامش را رامین گذاشت.

شهید خیلی بچه ها را دوست داشت. آخرین باری که به ماموریت رفت، ابوالفضل ۲سال و ۵ ماه داشت و پدرش را رها نمی کرد و چند بار همراه پدرش تا سر کوچه رفت. روزی که همسرم شهید شده بود، بچه ها می رفتند و خود را به عکس پدرشان می چسباندند. 

وقتی پاسدارها از ماموریت برمی گشتند، مینی بوسی آن ها را به خانه می رساند. هر وقت صدای ماشینی به گوش می رسید، ابوالفضل می گفت برویم آن جا که بابا می آمد. سالی که پدر بچه ها شهید شد، سال سختی بود و ما آن سال را با رنج و مرارت پشت سر گذاشتیم. بچه ها با وجود سن کم، متوجه نبودن بابایشان می شدند و تا اینکه بزرگ شوند، بر ما خیلی سخت گذشت. 

سفارش های سه گانه

همسرم خیلی پاک سرشت و چشم پاک بود. طالب مال کسی نبود و نسبت به همسایگان مهربان بود. من وقتی مشکلی داشته باشم او را صدا می زنم و شهدا را واسطه قرار می دهم. اولین روزهایی بود ‌که با هم ازدواج کرده بودیم. همسرم گفت ۳ سفارش به تو می کنم ‌که دوست دارم همیشه به آن ها مقید باشی. اول اینکه هیچ وقت غیبت نکن، حتی اگر دیدی فردی بی راهه می رود بازهم پشت سر او حرف نزن.

دوم اینکه به مال کسی راضی نباش، اگر کسی با دست خودش چیزی به تو داد، بپذیر و سوم اینکه نکند خدای ناکرده مال حرامی به بچه های من بدهی تا بخورند. همسرم اهل کمک کردن به مردم بود و اگر فقیری در خانه می آمد، هر چه داشتیم به او می داد. 

پرواز تا عرش

سال۷۱، ماموریتی یک ماهه داشت و با دوستانش برای اجرای ماموریت، حوالی هویزه در حرکت بودند. در ۱۶ آبانماه   جاده هم به خاطر باران خیس شده و ماشین از جاده منحرف شده بود. یکی از دوستانش مجروح شد و همسرم به شهادت رسید. 

هنگام خاکسپاری، چهره اش را دیدم، گویی خواب بود. من زیاد مرده دیده ام، اما صورت شهید رنگ‌ مردگی نداشت. مراسم تشییع، باشکوه بود. از سپاه هم تعداد زیادی در این مراسم شرکت نمودند. شهید بهروزی در روستای آرجویه بخش سیمکان به خاک سپرده شده است.

صحبت های هدایت الله رحمتی از دوستان شهید بهروزی

من با شهید فریبرز بهروزی از بچگی آشنا بودم و هم محلی بودیم. او از لحاظ سنی  از من کوچکتر بود‌. شهید بهروزی  زمان شهادت، مدتی در اهواز بود و پیش من هم می آمد.‌ وقتی بسیجی بود درسال ۶۴ برای عملیات قادر به شمال غرب کشور به فرماندهی شهید صیاد شیرازی رفت و تقریبا ۳ ماه آنجا بود، شهید بهروزی اخلاق اسلامی داشت. از لحاظ مهربانی و عطوفت هم فرد شایسته ای بود. 

وقتی شهید با پدرم به جبهه آمد

من به خاطر شرایط جنگی ۳ ماه نتوانستم به خانه بیایم.سال ۷۰ بود و ایران و عراق در وضعیتی بین جنگ و صلح به سر می بردند و نیروهای یونیماگ در مرزها مستقر بودند. شهید بهروزی به اتفاق پدرم به منطقه جنگی آمد. با تلفن قورباغه ای با من تماس گرفتند و اطلاع دادند پدرت آمده است. رفتم و دیدم شهید و پدرم با هم هستند. من از دیدن پدرم بسیار خوشحال شدم. پدرم چند روزی پیش ما بود. سه نفری رفتیم و مناطق جنگی را به پدرم نشان دادم و باهم عکس گرفتیم. این یکی از خاطراتیست که من با این شهید عزیز دارم و یادآوری آن برای من شیرین است.

دفاع از مظلوم

زمانی یکی از هم محلی های ما با یکی از ماموران نیروی انتظامی بر سر احقاق حقی، بحثش شده بود. شهید بهروزی به پاسگاه رفته و برای اینکه از حق مظلومی دفاع کند، با مسئول وقت پاسگاه درگیر شده بود. سپس شهید با تعدادی از دوستان آمد و به اتفاق با مسئول وقت سپاه شهرستان صحبت کردیم. مسئول پاسگاه چندان توجهی به فرد مظلوم از لحاظ حقوقی نداشته بود و با مراجعه شهید به سپاه و همکاری با او، مظلومی به حق خود رسید.

در آرزوی شهادت

شهید بهروزی عاشق شهادت بود و در وصیت نامه اش جمله ای در این باره دارد‌ . وصیت نامه اش را نیز روز تشییع، بین شرکت کنندگان در مراسم توزیع کردیم‌. در سال ۷۱، به یکی از گردان های تیپ المهدی ماموریتی در جنوب واگذار شد و شهید بهروزی نیز با گردان الحدید ادوات به آنجا برای پشتیبانی نیروهای عملیاتی رفت. نیروهای یونیماگ از سوی شورای امنیت در خرمشهر بودند و سپاه، برای نگهبانی خط مرزی را تحویل گرفته بود. ارتش هم سمت غرب و بقیه جاها بود.

شهید بهروزی با دونفر دیگر در ماموریتی حوالی هویزه و بستان شرکت کردند. من از وحید عزتی که در این ماموریت مجروح شده بود شنیدم شهید بهروزی وسط این دو نفر نشسته بوده که به خاطر لغزندگی جاده، ماشین از مسیر منحرف شده و به شهادت شهید بهروزی منجر می شود.
پس از شنیدن شهادت شهید بهروزی ما حکم ماموریتی گرفتیم و به اتفاق پدر شهید به سمت محل شهادت حرکت کردیم‌. شهید عبدالکریم روزبه که در آنجا فرمانده کل نیروها بود، پیگیر شد و پرونده شهادت شهید بهروزی را تشکیل داد.

 

در فرازی از وصیت نامه شهید والامقام فریبرز بهروزی می خوانیم:

ای کسانی که‌ مرا دوست دارید، از شما تقاضا دارم هنگامی که خبر شهادت من به شما رسید، ناراحت نشوید و مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد بگیرید که همه جوانان مردم را به کشتن داده است. همه ما ذلیل بودیم، خدا ما را به واسطه این انقلاب عزیز کرد.

چند کلمه در مورد سپاه؛ ای سپاه جان برکف اسلام، ای زاهدان شب و شیران روز... بر دشمنان اسلام و بر کفار و منافقین بتازید که فتح از آن شماست.

چند کلمه درباره ملت مسلمان ایران؛ ای امت به پاخاسته، ای فریادگرانی که بانگ الله اکبرتان لرزه بر ابرقدرتها انداخته و درود خدا و همه پاکان عالم بر شما باد که حتی ملائکه را به حیرت واداشته اید. آری ملتی که جوانانش، پیرانش، زن و مردش شهادت برایشان فوز عظیم است و سفارشتان این است که جان می دهیم ولی زیر بار ظلم نمی رویم، این ملت هرگز نمی میرد و همیشه پیروز است.

خطاب به مسلمین؛ هان ای کسانی که دم از اسلام می زنید، اسلام را حمایت کنید. دست از اختلافات بردارید و با هم یکی شوید که پیروزی در همبستگی است.

چند کلمه در مورد سران مملکت؛ این اسلام است که یار و پشتیبان شماست. از ابرقدرتهای جنایتکار که در راس آنها آمریکای سلطه گر و شوروی مکار است، این جنایتکاران شما را تا آن وقتی می خواهند که خواسته های شوم آنها را جامه عمل بپوشانید و آن وقت که دیدند نمی توانید منفعت آنان را تامین کنید، دست از شما برمی دارند.

آیا سزاوار نیست که از خدا بترسید؟ بیایید از خدا بترسید، بیایید به خدا اتکال کنید که پیروزی و سعادت در دو دنیا در نزد اوست. اکنون این انقلابی که در ایران به توفیق خداوند متعال و رهبری رهبر بزرگ امام خمینی و امت مسلمان و شهیدپرور ایران به پا شده است پشت ابرقدرتها را به لرزه انداخته و می رود تا جهان تاریک ظلم و کفر را به نور دانش و ایمان روشن سازد. می رود تا مستضعفین را از زیر یوغ استکبار ابر ظالمان و چپاولگران نجات بخشد، می رود تا  حکومت الله را بر جامعه حاکم گرداند.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: مادر شهید شهادت شهادت شهید بهروزی بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۸۵۳۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«رخ‌ مادر» امروز از شبکه افق روی آنتن می‌رود/ روایتی شاعرانه از زندگی مادران شهدا

به گزارش قدس آنلاین به نقل از روابط عمومی پروژه، مجموعه مستند رخ‌ مادر پنجشنبه‌ها حوالی ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه از شبکه افق پخش می‌شود.

حمید مشایخی، مهدی انصاری، سیدمصطفی سیدحسینی و علی علائی چهار کارگردان «رخ مادر» هستند و این پروژه را در استان‌های کرمان، یزد، فارس، لرستان، شهرکرد، گلستان، مازندران، تهران، گیلان، اراک و اصفهان جلوی دوربین برده‌اند.

رخ مادر که در قالب داکیودرام ساخته شده است، با روایتی شاعرانه به قصه‌های بکر و ناب از مادران شهدا که در جامعه فعالیت اجتماعی دارند، می‌پردازد.

زهرا حسینی سرپرست پژوهش و سوژه یابی مجموعه مستند رخ‌ مادر را بر عهده داشته است.